نیلیانیلیا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره
هامونهامون، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره

روزهای خوبی که خواهم داشت...

نیلیای 33 هفته ای ما...

سلام عشششششششششق مامان.... خوبی نازدردونه من ؟ امروز 32 هفته و 6 روزت بود و فردا 33 هفتت تموم میشه... حدود 1.5 ماه دیگه تو بغلمی... رفتیم دکتر برای چکاب ... وزن مامانی نسبت به دو هفته قبل ثابت مونده بود... 97 کیلو.. خوب ماه رمضون بود و مامانی نهار و صبحانه میوه میخورد... فقط افطار میکرد!... خلاصه مامانی کلی خوشحال شد... از دکتر خواستیم سونو کنه تا ببینیم نیلیای ناز ما در چه حاله... سونو کرد... به مامانی گفت تو هفته 35 ای ؟ گفتم نه..فردا 33 ام تموم میشه..میگه رشد بچت یک هفته جلوتره انگاری...کلی من و بابایی ذوق زده شدیم که رشدت خیلی خوب بوده... بعد گفت سرت رو به پایینه ( خیلی مهم نبودا... مامانی ترسو هست..سزارین میخواد!)... گفت...
31 مرداد 1391

روگام مامان و بافتنی های دختر مامان

سلام عسل مامان... دیروز رفتیم آمپول رگام بخریم که داروخانه ها یا نداشتن یا بدون نامه قبول نمیکردن دولتی بدن..قیمت آزادش هم 70 تومن بود.. خلاصه قرار شد عمو جونت امروز بره هلال احمر نامه بگیره تا بتونیم بگیریمش... صبح رفت اونجا و روگام مامانی رو گرفت و آورد و منم بردم پیش دختر عمو زهرا و برام زدش..یه خورده درد داشت ولی خوب مجبوریم که بزنیم.. آخه گروه خون مامانی او منفی هست و گروه خون بابایی آ مثبت ... خلاصه آمپولو زدیم... چند وقت پیش هم بافت کلاه و پاپوش و شال گردنت تموم شد...این عکسش :   حالا مامانی تصمیم داره یه شلوار بندی برات ببافه... نازززززز منیییییی...... ببینم تا 2 ماه دیگه تموم میکنم یا نه ... این بود گزارش کار ام...
10 مرداد 1391

مامانی پر دردسر

دختر نازم سلام... امروز جواب آزمایشو گرفتم و اکویی هم که دکتر خانه بهداشت نوشته بود رفتم... اول اکو : ... دکتر گفت خوبه... فقط گفت یه جا از قلبم مادرزادی تنگه..البته شوهر دختر عموم که پرستار اونجاست میگفت این دکتر خیلی دقیق نیست... قراره بعدا از یک دکتر فوق تخصص اکو نوبت بگیره برام پیشش اکو کنم ببینم نظرش چیه... میگم اگه مادرزادی بود من تو بچگی که اکو کرده بودم باید نشون میداد دیگه...نه؟... بعدش آزمایش... قسمت قندش طبیعی بود... قبل خوردن گلوکز بدون ناشتایی 75 بودم و بعد 1 ساعت از خوردن 50 گرم گلوکز شد 133 ... خوب اصلا تکون نخوردم بعد گلوکز ... اما... دیدم نوشته گلبولهای سفید خونم بالاست..من و بابایی احتمال عفونت دادیم... بعد فکر کردم که من...
4 مرداد 1391

مامانی آزمایش میشه!!

سلام نیلیای مامان... من امروز بودم خانه بهداشت.... وزنم نسبت به ماه قبل 2 كيلو اضافه شد.. قبل باداري طبق ترازوي خانه بهداشتمون 91 بودم الان 96 ام.. نميدونم والله... طبق ترازوی خونمون وزنم خیلی اضافه نشده... کدومو باور کنم نمیدونم... خلاصه بهم گفتن چون BMI ام بالاست قند و نشاسته و گوشت قرمز نخورم يا خيلي كم بخورم... از يك طرف ميدونم كه گوشت قرمز باعث رشد جنين ميشه..خلاصه امروز كلي حرص خوردم... من که قدیم هم خیلی گوشت قرمز نمیخوردم.. ولی به قول بابایی قند خیلی میخورم که باید کمتر کنم و یه خورده رعایت کنم... بعدشم رفتم یه اطاق دیگه برام واكسن كزاز و ديفتري زد... گفت اگه تا 5 سال دیگه دوباره باردار شدی باید یک بار دیگه بزنی وگرنه میره ...
1 مرداد 1391
1